سفارش تبلیغ
صبا ویژن

سه تا رفیق می خواستن سوار تاکسی بشن ولی پول نداشتن . باهم قرار میذارن وقتی به مقصدشون

رسیدن باهم پیاده شن و فرار کنن .

وقتی به مقصد میرسن چهارتایی درهای ماشینو باز میکنن وشروع می کنن به فرار !

اینقدر میرن تا میرسن به یه ساختمون تاریک . اینقدر تاریک که کسی نمی تونس کس دیگه ای رو ببینه .

یکی از اون چهارتا زد رو شونه بغلیشو گفت :فکرشو بکن الآن راننده چه حالی داره !

طرف برگشتو گفت : بابا راننده منم . فقط بگین چی شده ؟!






تاریخ : جمعه 95/9/5 | 1:45 عصر | نویسنده : Aida zahiri | نظرات ()
.: Weblog Themes By M a h S k i n:.
mouse code|mouse code

کد ماوس